
بنام اهورا که هرچه دارم از اوست
یه سایم که از همه زده
از خودش از خانوادش از همه
خدا با منه مگه نه
همیشه بابام میگفت ایمان داشته باشی میشی مرد
من که همیشه با ایمان بودم پس این چیه مثله یه درد
امتحان خدا پس چرا فقط واسه من
نه باز شدم نا امید ا زهمچی
قرار بود شرایط رو عوض کنم همین
من برمیگردم به اونی که بودم
نه این سایه لعنتی که میدونم
یاور عزیزم فریاد میزنه :
واسه اين شرقي تن داده به باد
تو گوارايي حس وطني
تو شقاوت شب قرن يخي
تو شكوفايي تاريخ مني
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها: (سایه ),
